تولد دختر عموت ... ملیکا جون
سلام مامانی جون؛
امروز دو سال و یک ماهت کامل شد ... دوست نداشتم بیشتر از این واسه گذاشتن پست تولدها صبر کنم ...
می خوام پست ها رو جدا جدا بذارم ... فکر کنم بهتره
اول تولد ملیکا جون ... دختر عموی گلت که از من فقط 5 سال کوچیکتره ...!!!
92/10/18 بود یعنی شب تولد شما ...
وای از اون روز که چون چهارشنبه هم بود و از شرق باید میرفتم غرب ... دو ساعت و نیم توی ترافیک فقط کلاچ و ترمز می گرفتم مادرجون ... خدا رو شکر شما خسته بودی و کل راه رو خواب بودی وگرنه که هیچی دیگه
توی راه هم الهه جون بهم زنگ زد و تولد شما رو تبریک گفت و کلی خوشحالم کرد
حالا عکسها به روایت تصویر ...
راستی تم تولد قرمز مشکی بود ... من میخواستم تولدت رو تم کفشدوزک بگیرم که به این دلیل نشد
امیررضا ... درسا ... ابوالفضل
کیک تولد ملیکا جون
شیطنت و بادکنک بازی
کفش عمه اعظم رو مدام پات میکردی ... میدونستی با تیپت سِت میشه
آخر سر هم شبیه کفدوزشکت کردن با کیک