23 ماهه شدی
سلام عروسک مامان؛
ببخشید که اینقدر دیر اومدم واسه آپ کردن وبت عشقم ...
این روزها خیلی شلوغ پلوغه ... البته سه ماه گذشته همینجوری بوده ... داریم به اومدن دایی امین نزدیک می شیم و همچنین امتحانهای من .... فکر با شما من قراره درس بخونم ... چه جوریش رو نمی دونم ...
خلاصه که تقریباً همه چیز رو با جمله می خوای ... دو هفته ای بود که شیشه رو کامل ازت گرفتم اما به دلیل اینکه سرما خوردی و باید مایعات می خوردی ... لیوان رو هم خیلی دوست نداری دوباره شیشه برگشت اما نه برای خواب ... دیگه موقع خواب بدون شیشه می خوابی خدا رو شکر ....
خدا رو شکر خبری نبوده جز سلامتی ...
چند تا عکس و توضیحات لازمه ... راستی هنوز بعضی وقتها باورم نمیشه که الان مادرتم ... این دو سال چقدر زود گذشت ...
داری آهنگ عروسک خوشگل من گوش می کنی و همراهش می خونی
ماهک دوست جونی شما ... دختر همسایه روبروییمون
خودم چتری هات رو کوتاه کردم ... خوب شده نه!
روزی که 23 ماهه شدی
آماده شدی با دوستای من بریم بیرون
شیطونی و قر دادن در فرحزاد
عکس دسته جمعی با دوستای مامان سارا
از راست (خاله مریم - مامان سارا - خاله مهتاب - خاله مصی)
آخر شب هم با بابا امیر رفتیم هایپر استار